آزمايشات هولناك آمريكا بر روي انسان + تصاوير1:00 ب.ظ آزمايشات هولناك آمريكا بر روي انسان + تصاوير
آمريكا كارنامه سياهي در احترام به اولين حق طبيعي هر انسان، «زيستن»، دارد. با اطلاع از انجام جناياتي در قالب آزمايشهاي مختلف و بر اساس مانيفست اين نظام شيطان مدار ارتكاب هر گونه جنايت و ظلم و تعدي نسبت به وجود نوع «انسان» در مسير بسط قدرت تسليحاتي اين... در اين گزارش به فهرست كوتاهي از جنايات ضد بشري و ضد انساني نظام آمريكا اشاره ميشود. نظامي كه در وراي دم زدن از حقوق بشر كارنامه سياهي در احترام به اولين حق طبيعي هر انسان، «زيستن»، دارد. با اطلاع از ارتكاب چنين آزمايشهايي به نظر ميرسد كه بر اساس مانيفست شيطاني اين نظام شيطان مدار هر گونه جنايت و ظلم و تعدي نسبت به وجود نوع «انسان» در مسير بسط قدرت نظامي و تسليحاتي اين نظام آزاد بوده و مورد تاييد سردمداران چپاول گر آن است. 1- آزمايشهاي مربوط به كنترل ذهن در برنامه كنترل ذهن و پروژه موسوم به MKULTRA، سازمان سيا در بخشي از آزمايشها از مواد روان گردان استفاده كرد. هدف كلي اين پروژه دست يابي به روشهايي براي تحت تاثير قرار دادن، كنترل و استخراج اطلاعات از ذهن افراد بود. براي انجام برخي از اين آزمايشها دكتر كامرون (Donald Ewen Cameron) كه از همكاران سيا بود؛ از بين بيماران پذيرفته شده در كلينيكش استفاده كرد. اين بيماران اكثرا به دليل افسردگي و اضطراب به كلينيك او مراجعه كرده بودند. درماني كه براي انها در نظر گرفته شد بخشي از پروژه سيا بود كه زندگي طبيعي آنها را دگركون كرد. در طي سالهاي ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۴ دكتر كامرون به آزمايش شوك الكتريكي ۳۰ تا ۴۰ برابر مقادير استاندارد بر روي اين بيماران پرداخت. او از داروهايي استفاده كرد كه بيماران را براي ماهها به كما ميبرد. بيماران بسياري در اثر اين آزمايشها توانايي تكلم و حافظه خود را از دست داده، هويت و پدر و مادر خود را فراموش ميكردند. به جهت سهولت تدابير امنيتي برخي از اين آزمايشها بر روي كودكان انجام ميشد كه تا تجاوزات جنسي نسبت به اين كودكان توسعه يافته بوده است. كامرون، شوك الكتريكي ۳۰ تا ۴۰ برابر مقادير استاندارد را بر روي بيماران آزمايش مي كرد. 2- آزمايش گاز خردل بر روي سربازان در اتاقهاي گاز با شروع مطالعات بر روي تسليحات بيولوژيك و شيميايي در دهه چهل ميلادي، ارتش آمريكا براي سنجش كارايي اين تسليحات و به منظور آمادگي در مقابله با حملاتي از اين نوع آزمايشهايي را بر روي سربازان خود انجام داد. سربازان در حالي كه هيچ اطلاعاي از موضوع نداشتند تحت تاثير گاز خردل و ديگر عوامل شيميايي قرار گرفتند. براي آزمايش كارايي ماسكها و لباسهاي ضد گاز، سربازان را پس از پوشيدن و نصب لوازم مربوطه در اتاقهاي گاز در بسته زنداني كرده و عوامل شيميايي را رها كردند. برخي از اين عوامل به راحتي از لباسها عبور كرده و پوست را ميسوزاندند. تاولهاي دردناك و التهابات پوستي شديد از نتايج تماس اين عوامل با پوست بود. در صورت استنشاق ريه سربازان شديدا ملتهب شده و تنفس براي آنها غير ممكن ميشد. گزارشهايي موجود است كه نشان ميدهد علاوه بر سربازان از بيماران بستري شده در بيمارستانهاي مختلف ارتش نيز به عنوان مدل آزمايشگاهي براي آزمايش مواد شيميايي و بيولوژيك استفاده شده است. 3- بمباران شيميايي مردم براي بررسي چگونگي مديريت حملههاي احتمالي شيميايي و بيولوژيك، ارتش با كمك سيا و دولت اقدام به رهاسازي برخي از عوامل شيميايي بر روي شهرهاي آمريكا كرد تا به عنوان مدلي براي مقابله با حملههاي احتمالي استفاده كند. عوامل سيا در شهر Tampa Bay عامل سياه سرفه را انتشار دادند كه منجر به همه گيري شد و ۱۲ نفر جان خود را از دست دادند. در آزمايشي ديگر نيروي دريايي شهر سانفرانسيسكو را با عوامل بيماري زاي باكتريايي آلوده كرد كه در نتيجه بسياري از مردم به پنوموني دچار شدند. ارتش در آوون پارك، ساوانا و چند جاي ديگر ميليونها پشه حامل ويروسهاي تب زرد و تب دانگو را رها كرد كه موجب بيماريهاي فراواني از جمله تيفوئيد، تبهاي مختلف، مشكلات تنفسي و تولد نوزادان مرده شد. عوامل ارتش تحت عنوان گروههاي بهداشتي به منطقه اعزام شدند و به جاي كمك رساني بهداشتي واقعي به بررسي نتايج آزمايش پرداخته و از درمان مردم جلوگيري كردند. 4- آلوده سازي گوآتمالا در دهه ۴۰ آمريكا اقدام به آزمايش كارايي پني سيلين براي مقابله با سيفليس بر روي شهروندان گوآتمالايي كرد. ابتدا از طريق رسوخ دادن فاحشههاي آلوده به اين بيماري در بين مردم، افراد بياطلاع و برخي بيماران بستري در كلينيكهاي رواني و سربازان آلوده شدند. اما انتشار بيماري با اين روش به حدي نرسيد كه مورد نظر تحقيقات بود. در نتيجه روش آلوده سازي مستقيم انتخاب شد كه طي آن باكتريهاي سيفليس بر روي بدن و صورت مردان پاشيده ميشد. در تعدادي از آلوده سازيها باكتري از ميان مهرهها به مايع نخاعي افراد تزريق شد. پس از آلوده سازي جمعيت مورد نظر، بررسي روشهاي درماني شروع شد. اما عدهاي از افراد آلوده شده بدون درمان رها شدند. در اكتبر ۲۰۱۰ هيلاري كلينتون از بابت انجام اين ازمايشها توسط آمريكا عذرخواهي كرد و اعلام كرد بررسيهايي براي يافتن افرادي كه احتملا آلوده شده و بدون درمان رها شدهاند شروع خواهد شد! هيلاري كلينتون پس از 60 سال معذرت خواهي كرد! 5- بررسي اثرات بمب اتمي بر روي انسان در طي پروژه منهتن كه منجر به ساخت و آزمايش اولين بمب اتمي شد، اثرات مواد راديو اكتيو از طريق تزريق پلوتونيوم به تعدادي از بيماران بيمارستانهاي ارتش و بيمارستان شيكاگو بررسي شد. اين بيماران از موضوع بياطلاع بوده و آزمايش كاملا به صورت سري انجام شد. در پروژهاي موسوم به Oak Ridge اين آزمايشها بر روي تعدادي از سربازان نيز انجام شد. اكثر اين افراد در اثر صدمات ناشي از تزريق پلوتونيوم عمر كوتاهي داشته و جان خود را از دست دادند. در ماساچوست دكتر سوئيت (William Sweet) مامور تكرار آزمايش با استفاده از اورانيوم شد. او در سال ۱۹۴۷ بودجهاي از طرف پروژه منهتن در اختيار داشت و به بررسي آثار تزريق اورانيوم به بيماران پرداخت. 6- تزريق عامل شيميايي نارجي (ديوكسيدين) به زندانيان عامل نارنجي يكي از خطرناكترين مواد شيميايي در تسليحات نامتعارف است كه آمريكاييها از آن در جنگ ويتنام استفاده كردند. به تصوير كشيدن اثرات اين ماده بر روي انسان و همچنين نوزادان متولد شده از زنان در معرض قرار گرفته دشوار است. كمپاني Dow Chemical بعد از دريافت بودجهاي براي توليد اين عامل با ارتش آمريكا در مورد آزمايش آن بر روي انسان همكاري كرد. دكتر كليگمن (Dr. Albert Kligman) در يك سري آزمايش ديوكسيدين كه ماده اصلي اين عامل است را به بدن زندانيان تزريق و اثرات آن را مطالعه كرد. بديهي است با ديدن تصاوير مربوط به ويتناميهايي كه تحت تاثير اين ماده بودهاند آشكار خواهد بود كه تزريق اين ماده خطرناك به بدن زندانيان چه بلايي بر سر آنها آورده است. تاثير عامل نارنجي بر بدن يك سرباز ويتنامي 7- عمليات پيپر كليپ Paper Clip طي اين عمليات كه بعد از جنگ جهاني دوم انجام گرفت ارتش آمريكا محققين درگير در آزمايشهاي مرتبط با ساخت بمبهاي شيميايي و بيولوژيك و نيز افرادي كه در آزمايش بر روي انسان زنده تبحر پيدا كرده بودند را از اروپا به آمريكا منتقل كرده و ضمن حمايت از آنها با اعطاي هويتهاي جعلي از آنها در آزمايشگاههاي خود براي توسعه تسليحات نامتعارف استفاده كرد. محققين اروپايي آزمايشهاي دهشتناكي مانند پيوند جسمي دو قلوها براي ايجاد يك واحد جسمي، تخريب بافت عصبي افراد بدون بيهوش كردن آنها و مطالعه اثرات انفجار بر اين افراد انجام داده بودند كه براي ارتش آمريكا بسيار جذاب بود. اين محققين با امكانات فراهم شده در ارتش آمريكا به جنايات خود عليه بشريت در خاك آمريكا ادامه دادند. 8- مبتلا كردن مردم پورتوريكو به سرطان در سال ۱۹۳۱ دكتر رودز (Cornelius Rhoads) با دريافت بودجهاي از بنياد راكفلر مامور شد در مورد سرطان تحقيق كند. او براي اين كار مردم پورتوريكو را انتخاب كرد و پس از مبتلا كردن ايشان به سرطان به آزمايشهاي خود پرداخت. اين آزمايشها دهها مورد مرگ را در پي داشت. او بعدها به عنوان نائب رئيس انجمن سرطان آمريكا انتخاب شد. نظام ضد بشري از رودز تشكر مي كند! 9- آزمايشهاي پرتودهي بر روي انسان در دهه ۶۰ ميلادي پنتاگون يك سري آزمايشهاي پرتودهي انجام داد. براي اين كار مردم فقير سياه پوست كه به سرطان مبتلا بودند انتخاب شدند. به آنها گفته شده بود كه نوعي فرايند درماني بر روي آنها انجام خواهد شد در حالي كه هدف، آزمايش اثرات پرتودهي شديد بر روي بدن انسان بود. با ترفندهاي گوناگون از اين بيماران رضايت نامههايي اخذ شده بود تا بعدا مشكلي پيش نيايد. به همين شكل دكتر سينگر (Eugene Saenger) از طرف آژانس حمايتي دفاع اتمي بودجهاي براي آزمايش پرتو X بر روي انسان دريافت كرد كه نتيجه تحقيقات او مرگ حداقل ۲۰ انسان فقير سياه پوست بود. پرتوهاي مضر تقويت شده بافتهاي دروني و پوست اين بيماران را تخريب ميكرد و آنها را در وضعيت فلاكت باري قرار ميداد. سياه پوستان انتخاب مناسبي براي آزمايش ها تلقي مي شدند 10- پروژه كليماكس طي آن خانههايي در نيويورك و سانفرانسيسكو ساخته شد تا محل مناسبي براي آزمايش اثرات ماده روان گردان LSD بر روي افراد باشد. براي جذب افراد به اين خانهها از فاحشههايي كه از سيا حقوق ميگرفتند استفاده ميشد. به افراد پس از ورود به اين خانهها به اجبار انواع مختلف مواد روانگردان به خصوص LSD تزريق ميشد. سپس در چند روز آينده از خروج آنها جلوگيري شده و متخصصين حاضر در اين خانهها به مطالعه رفتار و اثرات اين مواد در افراد ميپرداختند. در برخي موارد براي مشاهده حد نهايي اثرات، مقادير فراوان و غير معمولي از مواد به افراد كه اكثرا نير از جوانان بودند؛ تزريق ميشد. جوانان پس از ورود به خانه هاي كليماكس در اختيار كارشناسان مواد روانگردان قرار مي گرفتند 11- گرد و غبار اتمي در اقيانوس آرام بعد از موفقيت آمريكا در جنايت بزرگ اتمي در هيروشيما و ناكازاكي، سردمداران اين كشور شروع به تست صدها بمب هستهاي در اقيانوس آرام كردند. اين بار خطر قدرت اتمي شوروي بهانه انجام اين آزمايشهاي هولناك بود. در ۱۹۵۴ در جزاير مارشال يكي از بزرگترين آزمايشهاي اتمي انجام شد. وجود اين آزمايشها كه تا آن زمان به صورت مخفي انجام ميشد در اثر وزش باد و انتقال گرد و غبارهاي آلوده با ذرات راديواكتيو به سوي جزاير اطراف آشكار شد و مخفي كاري آمريكا با شكست مواجه گرديد. مردم جزايري كه در معرض اين غبارات قرار گرفتند به بيماريهاي شديدي دچار شدند كه از جمله آنها نقايص مادر زادي بود. در نسلهاي بعدي بيماريهايي همچون سرطان غدد تيروئيد و تومورهاي مختلف در بين مردم اين جزاير ديده شد. آمريكا حتي به اين جنايت نيز به صورت فرصتي نگاه كرده و پروژه ¼ را كه شامل بررسي آثار غبارهاي راديواكتيو بر روي انسان بود را اجرا كرد. همين موضوع موجب مطرح شدن بحثهايي در مورد عمدي بودن ايجاد و هدايت گرد و غبارهاي راديواكتيو به سوي مردم جزاير اقيانوس آرام شد. اثر پرتوهاي راديواكتيو بر بدن افراد 12- تاسكيگ: از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۷۲ محققين ۴۰۰ مرد سياه پوست را در منطقه تاسكيگ آلاباما براي مطالعه مراحل پيشرفت بيماري سيفليس به باكتري اين بيماري آلوده كردند. در حالي كه هيچگاه به اين افراد در مورد بيماريشان چيزي گفته نشد. به آنها گفته شده بود كه به بيماري جعلي «خون بد» دچار هستند و پزشكان در تلاش براي معالجه آنانند. با اينكه در سال ۱۹۷۴ پني سيلين به عنوان درمان سيفليس مطرح شد اما باز قربانيان تاسكيگ از اين موضوع بيخبر نگه داشته شدند تا مطالعه اين بيماري كه اثرات طولاني مدتي بر بدن انسان دارد تا ۳۰ سال ادامه داشته باشد. با روشن شدن جوانب اين جنايت اعتراضهاي شديدي انجام گرفت تا جايي كه كلينتون مجبور به عذرخواهي رسمي از مردم اين كشور گرديد و گفت متاسف است كه دولت «يك پژوهشنژاد پرستانه را ترتيب داده است« به آنها گفته شده بود كه به بيماري جعلي «خون بد» دچار هستند يقينا در سالهاي آينده شاهد اشكار شدن آزمايشهاي ضد انساني و دهشتناك بيشتري بر روي انسان و ديگر موجودات زنده خواهيم بود. آزمايشهايي كه قطعا هم اكنون نيز از سوي بزرگترين داعيه دار حقوق بشر در آزمايشگاههاي مخفي ارتش آمريكا و يا در قالب برنامههاي مختلف بهداشتي بر روي مردم كشورهاي فقير انجام ميشود.
مقام اميرالمومنين ازنگاه اديان ديگر
جبران خليل جبران
كه از علماي بزرگ مسيحيت، مرد هنر و صاحب ذوق بديعي است لب به ستايش علي گشوده و چنين مي گويد:" به عقيده من علي بن ابيطالب ( پس از پيامبر) نخستين مرد از قوم عرب است كه وجودش، همه فضائل كامل بودن را در قوم خويش دميد و آهنگ آن را به گوش مردمي رسانيد كه پيش از آن مانند آن را نشنيده بودند و در بين تاريكي هاي جاهليت از روش روشن او متحير ماندند؛ پس كسي كه طريق علي را پسنديد به فطرت سليم بازگشت و آن كه از باب خصومت وارد شد جاهيلت را ترجيح داد."جبران معتقد بود كه:" دو طايفه شيفته روش علي بودند يكي خردمندان پاكدل و ديگري نيكو سرشتان با ذوق، علي بن ابيطالب شهيد عظمت خويش گشت او از دنيا رفت در حالي كه نماز بر زبانش جاري و دلش از شوق خدا لبريز بود. مردم عرب، حقيقت مقام او را درك نكردند تا گروهي از مردم كشور همسايه آنها( ايران) برخاسته، اين گوهر گرانبها را از سنگ تشخيص داده و او را شناختند."
جبران اضافه مي كند كه:" علي (ع) مانند پيغمبران درگذشت، مقام و شأن او در بصيرت و بينايي چون پيغمبران، مختص شهر، بلد، قوم، زمان و مكان نبوده و شخصيتي بين المللي داشت."
جبران هميشه نام علي (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان مي آورد، تعظيم مي كرد و مي گفت علي از جهان رفت درحالي كه هنوز رسالتش را به كمال، تبليغ نكرده بود.
شبلي شميل
دانشمندي است كه در سال 1335 هجري درگذشت، وي شاگرد برجسته مكتب داروين بود و نخستين كسي است كه نظريه" قوه" را در شرق منتشر كرد سپس برخلاف مكتب استاد خود كه فردي الهي بود، به انكار مقدسات و جهان ماوراء طبيعت برخاست وتا لحظه مرگ از مكتب ماديگري پيروي نمود.وي با اصراري كه در انكار توحيد داشت، در برابر شخصيت علي ( ع) سرتعظيم فرود آورده و در مورد او چنين مي گويد:" امام و پيشواي انسان ها علي بن ابيطالب بزرگ بزرگان و يگانه نسخه اي است كه با اصل خود «پيامبر( ص)» مطابق است هرگز اهل شرق و غرب، سخنراني نظير او در گذشته و حال نديده است."
ميخائيل نعيمه
كه از دانشمندان مسيحي است در مقدمه اي كه بر كتاب " صوت العدالة الانسانية" نوشته درباره حضرت علي (ع) چنين مي گويد:" پهلواني امام( ع) تنها در ميدان جنگ نبود بلكه او در روشن بيني، پاكدلي، بلاغت، سحر بيان، اخلاق فاضله، شور ايمان، بلندي همت، ياري ستمديدگان و نااميدان، متابعت حق و راستي و بالجمله در همه صفات پهلوان بود. اگر چه مدت زيادي از حضور او گذشته، اما هر گاه بخواهيم بنياد زندگي نيكو و سعادتمندي را بگذاريم بايد به روش او رجوع كرده و دستور و نقشه را از او بگيريم."- " جرج جرداق"مسيحي، نويسنده معروف لبناني در كتاب " صوت العدالة الانسانية " درباره علي ( ع) چنين مي نويسد: اي دنيا چه مي شد اگر همه نيروهايت را در هم مي فشردي و دوباره شخصيتي مانند علي با آن عقل، قلب ، زبان و شمشير نمودار مي كردي؟"
كارلايل
فيلسوف انگليسي، هر گاه به نام علي (ع) مي رسيد بزرگي علي چنان او را به وجد مي آورد و نيروي عظمت آن حضرت چنان تحريكش مي كرد كه از بحث علمي بيرون مي شد و بي اختيار شروع به مديحه سرايي او مي كرد، او درباره علي چنين مي گويد: " ما نمي توانيم علي را دوست نداشته باشيم و به وي عشق نورزيم زيرا هر چه خوبي هست كه ما آن را دوست داريم همه در علي جمع است. او جوانمرد شريف و بزرگواري بود كه دلش سرشار از مهر و عطوفت و دليري بود، از بشر شجاع تر، اما شجاعتش آميخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.پيش از رحلت خود درباره قاتلش از او نظر خواستند، فرمود: اگر زنده ماندم خود مي دانم چه كنم و اگر درگذشتم اختيار با شماست، اگر مي خواهيد او را قصاص كنيد يك ضربت بيشتر به او نزنيد و اگر عفو كنيد به تقوا نزديك تر است."
لامنس
يك كشيش بلژيكي است كه در زبان عربي و تاريخ عرب مهارت داشت. او درباره علي (ع) مي گويد:" براي عظمت علي اين بس كه تمام اخبار و تواريخ علمي اسلامي از او سرچشمه مي گيرد. او حافظه و قوه شگفت انگيزي داشت. علماي اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند كه گفتار خود را به علي مستند دارند چرا كه گفتار او حجيت قطعي داشت، او باب مدينه علم بود و با روح كلي پيوستگي تام داشت.
مادام ديالافوا"،
در مقام تعريف حضرت علي (ع) چنين مي نويسد:" احترام علي (ع) در نزد شيعه به منتها درجه است و حقاً هم بايد اين طور باشد زيرا اين مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداكاري هايي كه براي پيشرفت اسلام كرد، در دانش، فضائل ، عدالت و صفات نيك بي نظير بود و نسلي پاك و مقدس نيزاز خود باقي گذارد. فرزندانش نيز از او پيروي كردند و براي پيشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند. علي(ع) كسي است كه در قضاوت به منتها درجه عدالت رفتار مي كرد و در اجراي قوانين الهي اصرار و پافشاري داشت. علي كسي است كه اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود، او كسي است كه تهديد و نويدش قطعي بود. "
مادام ديالافوا
در ادامه اين بحث مي گويد:" چشمان من گريه كنيد، اشك هاي خود را با آه و ناله من مخلوط نماييد و براي اولاد پيامبر كه مظلومانه شهيد شدند، عزاداري كنيد."- " پطروشفسكي" استاد دانشگاه لنينگراد مي گويد:" علي (ع) تا سرحد شور و عشق پاي بند دين، صادق و راستگو بود... و مقام صفات اولياءالله در وجودش جمع بود."
ميخائيل نعيمه، نويسنده صاحب نظر و متفكر انساني مسيحي عرب:
" هيچ مورخ و نويسنده اي هر اندازه هم كه از نبوغ و رادمردي ممتاز برخوردار بوده باشد، نمي تواند قيافه كاملي از انسان بزرگي مانند علي(ع) در مجموعه اي كه حتي داراي هزار صفحه باشد، ترسيم نمايد و دوراني پر از رويدادهاي بزرگ مانند دوران او را توضيح بدهد. تفكرات و انديشه هاي آن مرد عرب و گفتار و كرداري را كه ميان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشي شنيده و نه چشمي ديده است. تفكرات ، ايده ها و گفتار و كردار او خيلي بيش از آن بوده است كه با دست و زبان و قلم وي بروز كرده و در تاريخ ثبت شده است."(10)
- خليفه دوم مي گويد:" تعجب من ازاين كه علي بن ابيطالب برتمام مسائل علمي، قضائي و فقهي احاطه دارد ، نيست ، بلكه تعجب من ازاين است كه اوهرگونه سؤال مشكلي را درهرموردي كه باشد بلافاصله وفوري وبدون انديشه وتامل جواب مي دهد."(11)
- عبدالفتاح عبدالمقصود، ( نويسنده و دانشمند مشهور مصري) مي نويسد:
" پس از محمد (ص) كسي را نديده ام كه شايسته باشد پس از او قرار گيرد، يا بتواند در رديفش بيايد، جز پدر فرزندان پاك و برگزيده پيغمبر( علي بن ابي طالب) و من در اين سخن به طرفداري تشيع وارد نشده ام، بلكه اين رايي است كه حقايق تاريخ به آن گوياست. او، برترين مردي است كه مادر روزگار تا پايان عمر خود چون او نزايد، و اوست كه هرگاه هدايت طلبان به جستجوي اخبار و گفتارش برآيند، از هر خبري براي آنان شعاعي مي درخشد، آري او مجسمه اي از كمال است كه در قالب بشريت ريخته شده است."(12)
- جبران خليل جبران( نويسنده معروف مسيحي) مي نويسد:" علي از جهان درگذشت، در حاليكه شهيد عظمت خود شد. در حالي كه نماز ميان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبريز بود. عرب حقيقت مقام و قدر علي را نشناخت، تا از ميان همسايگان پارسي آنان، مردمي به پا خاستند و بين گوهر و سنگ ريزه را فرق گذاشتند. "(13)
- بارون كاردايفو ( دانشمند فرانسوي) مي نويسد:
" علي مولود حوادث نبود، بلكه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فكر وعاطفه و مخيله خود اوست، پهلواني بود كه درعين دليري ، دلسوز و رقيق القلب، و شهسواري بود كه در هنگام رزم آرايي، زاهد از دنيا گذشته بود. به مال و منصب دنيا اعتنايي نداشت و در حقيقت ، جان خود را فدا نمود. روحي بسيار عميق داشت كه ريشه آن ناپيدا بود و در هر جا خوف الهي آن را فرا گرفته بود. "(14)
در حقيقت بايد گفت، سخن گفتن درباره علي (ع) ، ابرمرد جهان اسلام و انسانيت ، كاري است بس دشوار و سنگين كه هر كس را توان قلم رسايي و سخن گفتن درباره آن نيست. علي(ع) وجودي است چند بعدي و جامع اضداد؛ شجاع است و پرصلابت ، سخنوري است بليغ و فصيح. در محراب عبادت ، عابدي است، گريان و لرزان و زاهدي است خدا ترس. حاكمي است مدير، سياستمداري است مدبر و بخشنده ، ايثارگري است توانا، رهبري است قاطع ، پيوسته با حق است و حق با او، در اجراي حق پر صلابت و سخت گير، خصم ظالمان است و ياور مظلومان. او اميرمؤمنان است و سرور عارفان و در عين حال پناهگاه يتيمان و بي سرپرستان و ستم ديدگان، دلي دارد جوشان از عواطف انساني و ترحم به زيردستان، در عين قدرت و سخاوت ، ژنده پوشي است كارگر و كشاورز، حكيمي است بصير و داوري است دادگر و بي گذشت . به راستي كه شناخت گوشه اي از اين درياي ناپيدا و اسوه فضيلت و تقوا و دانش ، براي كسي امكان ندارد، مگر خدايي كه خالق اوست و پيغمبري كه مربي و معلم اوست و اولاد طاهرينش (ع) كه پرورش يافتگان مكتب اويند.(15)
امام علي(ع) ، بنده راستين حق بود كه حجاب هاي نور را در نورديده و به محبوب خويش پيوسته بود . علي(ع) همان شخصي است كه پا بر شانه پيامبر گذاشت و بت هاي جاهليت را شكست، او همان شيرمردي است كه در ليلة المبيت در بستر پيامبر خوابيد و نقشه شوم كفار را نقش برآب كرد، او كه گنجينه اسرار خدايي است، خود را با فرودست ترين انسان ها يكسان مي بيند، با آن ها هم سفره مي شود و در كنار تنورشان مي نشيند، آتش را به جان مي خرد تا براي كودكان يتيم كه گمان مي كنند علي از يادشان غافل مانده است، ناني تهيه كند، شب هنگام تنها و بي ياور، انبان آذوقه و آرد را بر شانه مي گذارد و به صورت ناشناس خانه به خانه درها را به صدا در مي آورد تا فقيران با شكم گرسنه سر بر بالين نگذارند.
علي (ع) اگر رنگ خدا نمي داشت و مردي الهي نبود، فراموش شده بود. علي (ع) نه تنها با كشته شدنش نمرد، بلكه زنده و زنده تر شد.