معرفی وبلاگ
سلام من tara59 کارشناس علوم ارتباطات امیدوارم لحظات خوبی را در دهکده جهانی سپری کنید.
دسته
فیدها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 753927
تعداد نوشته ها : 28
تعداد نظرات : 13

استخاره آنلاین با قرآن کریم


فال حافظ

Rss
طراح قالب
GraphistThem225

بررسي اقتباسي رمان«جنايات و مكافات»

بهروز انوار

 


شايد نشود اوضاع را بهتر كرد،بدتر كه مي شود كرد.(صادق هدايت-در نامه اي به صادق چوبك)

آكي كوريسماكي در تاريخ ۴ آوريل سال ۱۹۵۷ در شهر اوريماتيلا در كشور فنلاند چشم به جهان گشود. پس از پايان تحصيلاتش در رشته مطالعات رسانه‌اي در دانشگاه هلسينكي در فنلاند اولين كارش را در كنار برادرش ميكا كوريسماكي به عنوان دستيار كارگردان آغاز كرد. نخستين فيلمي كه توجه همگان را جلب كرد، فيلم جنايت و مكافات در سال ۱۹۸۳ بود كه از روي داستاني از داستايوسكي ساخته شد و سپس او با فيلم « كابويهاي ليننگراد به آمريكا مي‌روند» ذهن تمام جهانيان را به خود معطوف كرد. آثار كوريسماكي اغلب در جهان ساختگي كه بي شباهت به فيلم هاي رابر برسون نيست سير مي كنند. تنهايي انسان معاصر،تسليم شدن در برابر تقدير و همچنين تصميمات ويران كننده به جاي تاملات دورانديشانه از جمله دستمايه هاي اصلي آثار كوريسماكي است.

كوريسماكي بعد از چند فيلم كه به عنوان دستيار در كنار بردارش ميكا كوريسماكي انجام داد بعد از يك فيلم مستند با اولين فيلم بلند داستاني اش به سراغ رمان جنايات و مكافات فئودور داستايوفسكي رفت.رماني كه تقريبا سي فيلم بلند با اقتباس از آن ساخته شده كه شايد مشهورترين اقتباس از آن جوزف وان اشترانبرگ در دهه 30 19 باشد اما آثاري همچون فيلم كوتاهي درباره قتل از ده فرمان كيشلوفسكي و همچنين ماشينيست از براد اندرسون هم هستند كه تم اصلي اين رمان بزرگ را دستمايه كار خود قرار داده اند.

نمي توان گفت در اين فيلم،كارگردان جسور فنلاندي مانند كارهاي بعدي اش همچون دختر كارخانه كبريت يا روشنايي صبحدم در زمينه روايت ميني ماليستي از يك واقعه غريب انساني به ساده ترين شكل ممكن حرف مي زند اما در همين فيلم هم سادگي در روايت و دكوپاژ رگه هايي از كوريسماكي معروف را به رخ مي كشد.فيلم در سال 1983 ساخته شده.يعني سالهايي كه در اروپاي شرقي و آسيا كارگردان‌هايي همچون سهراب شهيدثالث و كيشلوفسكي حرفهايي را در زمينه سادگي روايت و فرم زده بودند.

ماركو تويكا كارگر سلاخ خانه به جاي زني كه قرار است به عنوان پيك غذا براي پيرزن غذا بياورد به خانه پيرزن مي رود و او را به قتل مي رساند و در كنار جسد مي نشيند در حالي كه طلا و ساعت زن را هم برداشته ودر دست دارد. در اين حين پيك غذا از راه مي رسد و با ديدن صحنه از او مي پرسد كه چه شده و او مي گويد كه مُرده.

زن با وجودي كه مي داند قتل كار ماركو است در دادگاه شهادت دروغ مي دهد و اين سبب دوستي آن دو مي شود.پليس به رابطه انها پي مي برد و...

آينو سپو كه در تمام فيلم هاي بعدي كوريسماكي حضور دارد نقش زني را عهده دار شده كه با چهره اندوهگين خود يك مشت خاطره بد و همچنين يك زندگي روزمره غمگين را به مخاطب القا مي كند.نگاه نفوذناپذير آينو سپو در اين فيلم به عنوان كارگر يك شركت خدماتي آدم را ياد درخشان ترين انتخاب بازيگري هاي تاريخ سينما مي اندازد.

اما از همه بحث ها كه بگذريم اين فيلم برخلاف فيلم هاي قبلي كه از رمان مذكور اقتباس كرده اند سعي نكرده با انتخاب نامي ديگر اين نكته را متذكر شود كه اين اثر با وجود اقتباس از رمان جنايات ومكافات يك كار مستقل است اما وقتي فيلم تمام مي شود به اين نكته مي انديشيم كه با وجود شباهت زياد داستان فيلم به رمان ، با يك اثر مستقل طرف بوده ايم. و علت اصلي اين قضيه مي تواند فضاي فيلم باشد.فضايي كه بعد از ان هم در فيلم هاي بعدي كوريسماكي به وضوح ديده مي شود. فضاهاي تاريك،شخصيت هاي گوشه گير و كم حرف، محيط هاي خشن صنعتي و قبول شكست در برابر سرنوشت از نكات مشترك آثار كوريسماكي است كه مي تواند از او يك كارگردان صاحب سبك بسازد.كات هاي كم، عدم استفاده از فلاش بك و بازي هاي زماني،عدم استفاده از حركات تكنيكي دوربين همچون تراولينگ و كرين و يا استفاده از تصويربرداري با دوربين روي دست و البته نماهاي فلات و ساده را مي توان از ديگر وجوه آثار كوريسماكي دانست كه قبل از ان مي توان در آثار برسون و راينر فاسبيندر و سهراب شهيد ثالث هم مشاهده كرد. اين مي شود كه با وجود همنامي داستان و همساني خط داستاني در اواسط فيلم مخاطب فكر نمي كند در حال تماشاي يك داستان تكراري است.

اگر بخواهيم فيلم را در بسته هاي متعارف قرار بدهيم مي توان گفت كه به سبك مينيماليست ها بيشتر شبيه است.سبكي كه هم اكنون در تمام دنيا به عنوان شيوه اي مقبول از فيلم سازي مورد استفاده قرار مي گيرد كه در آن به جزييات بيهوده پرداخته نمي شود و تنها داستان مركزي در حال نمايش است.اما به آساني مي توان رگه هايي از سينماي نوار فرانسه و نئو نوار مختص اروپاي شرقي را هم در آن ديد. يك آدم تنها،يك زن كه وارد زندگي آن آدم تنها مي شود،يك پايان سياه كه در انتظار اوست،فضاهاي سياه و تاريك را مي توان از المان هاي فيلم نوار دانست كه در اين فيلم مشهود است هرچند كه شخصيت اول فيلم يك گانگستر يا قاتل حرفه اي نباشد.شايد بتوان فيلم را يك نوار به سبك كوريسماكي دانست.

با اين حال پايبندي به رمان و متن اصلي يكي از مولفه هايي است كه در اين فيلم مشهود است.از اسم فيلم گرفته تا سير روايي و كنش هاي بصري فيلم همه نشان مي دهد كه كوريسماكي به رغم نگاه شخصي و دروني اش به قضيه سعي در وفاداري به قصه اصلي دارد و تا پايان هم همين اتفاق مي افتد.گرچه اين مسئله در سينماي اقتباس فضيلت يا رذيلتي محسوب نمي شود.هستند فيلم هايي كه سعي كرده اند به متن وفادار باشند و اين باعث شده فيلم از المان هاي تصويري و سينمايي فاصله بگيرد همچون فرناندو مريلس كارگردان برزيلي كه فيلم كوري را بر اساس رمان كوري ساراماگو ساخت و فيلم ناموفقي هم از كار در آمد.گاه رمانهايي هستند كه به خاطر فضاي سوبژكتيوشان و مسائل ديگرنياز به تغييرات عمده اي دارند كه بتوان حداقل تم اصلي آن را تبديل به يك نسخه سينمايي با نشانه هاي تصويري كرد.و تغييراتي هم كه بين رمان و فيلم در جنايات و مكافات ديده مي شود به همين قضيه برمي گردد.

كوريسماكي در مصاحبه اي كه مستند زندگي اش داشت در جواب سوالي كه چرا اغلب فيلم هايش را سياه و سفيد مي سازد گفت: براي اين كه نوار خام سيان و سفيد ارزان تر است. همچنين در فيلم جنايات و مكافات به جاي ساخت موزيك اورژينال از موزيك انتخابي همچون موتيف هاي راننده تاكسي ساخته برنارد هرمن استفاده كرده كه اين همه نشان از اين دارد كه با يك كارگردان مستقل و نه تجاري روبرو هستيم كه تنها نياز دارد حرفش را بزند و اين حرف تنها در قالب سينما مي گنجد.چون او يك كارگردان مادرزاد است.

در پايان به ديالوگي از فيلم اشاره مي كنيم.آنجا كه ماركو تويكا مي گويد:من يه كثافت رو كشتم تا يه كثافت از رو زمين كم بشه.اما حالا خودم يه كثافتم.كثافتها شايد بيشتر بشن اما كمتر نميشن.

دسته ها : ادبي
بیست و سوم 2 1391 15:13
X